ماهانماهان، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

ღღ نازدار مامانش ღღ

آرایشگاه رفتن ماهانی

موهای ماهانی خیلی نامرتب شده تصمیم گرفتم ببرمش آرایشگاه بار اول که نیومد شروع کرد به دویدن .... بار دوم هم سک سک براش خریدم تا راضی شد اومد اولش خیلی خوب بود از آقای ارایشگر خجالت میکشید اما همین که یخش آب شد شیطنتهاش شروع شد آب پاشو برداشته بود و میپاشید به اینور و اونور ، برس رو برمیداشت ژل و برداشته بود درش و باز میکرد خلاصه همین که مو ریخت رو صورتش دیگه بزور نشوندیمش تا کارش تموم بشه بعد آقای آرایشگر به موهاش ژل زد و ماهانی رو فشن کرد خیلی خوشگل و بامزه شده بود الان هر وقت از جلوی آرایشگاه رد میشیم آقاهه بهش میگه فشن ماهانم براش دست تکون میده و میگه :موهامو توتاه تردی دس...
28 شهريور 1390

جمله های زیبا..........

رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!! تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم" تو ۱۰ سالگی " ولم کنین " تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه  میرن رو اعصابم" تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون" تو ۲۵ سالگی "  حق با شما بود" تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم " تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم" تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن  ...          وقتی کوچکی دستانی هستند که اشکهایت را پاک کنند  وقتی بزرگ می شوی باید دستی باشی که ...
26 شهريور 1390

تولد آریا جون

      امروز هوا دوباره حس قشنگی داره نم نم عشق و مستی از آسمون میباره تولدت مبارک ای گل گلدون من هزار سال زنده باشی بسته به تو جون من آریا جونم بهترین آهنگ زندگی مامان و بابا تپش قلب توست و قشنگ ترین روزم روز شکفتنت. تولدت مبارک     اینم یه هدیه ناقابل برای آریای عزیزم ...
23 شهريور 1390

یه حکایت جالب

                                              من و باباجی سعی میکنیم حرفهای و کلمه های ناجور استفاده نکنیم .... چون ماهانی مثل طوطی شده و هر چی رو زود میگه ..... اما باباجی یه تکه کلام داشت به اسم سوسیس ......... حالا بشنوید از ماهان خان........ چند وقت پیش دوست باباجی اومده بود خونه مون ماهان داشت بازی میکرد ..... بعد دوست باباجی رو با اسم عمو صدا کرد عمو نشنید و جواب نداد  یه بار دیگه هم تکر...
19 شهريور 1390

مسافرت غیر منتظره

با سلام به همه دوست جونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام و تشکر فراوون از اینکه به فکر ما بودین ....... حتما به تک تک دوستای خوبم سر میزنم ....    من و ماهانی به طور غیر منتظره به منزل خواهرانم در قزوین رفتیم ماهان و پریا به هم خیلی خوب بودن بازی میکرده گهگاهی هم سر اسباب بازی دعوا میکردن اونجا رفتیم پارک الغدیر که جای خیلی قشنگی بود .........   همینطور به قول ماهان به سرزمین تهرانی(سحر آمیز) رفتیم .... خیلی خوش گذشت و حسابی ماهان بازی کرد ... اما با عرفان پسر خواهر دیگه ام  آبشون توی جوب نمیرفت و مدام با هم دعوا میکردن وقتی عرفان و میز...
15 شهريور 1390

تولد سهند کوچولو

                               سهند جونم        چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر که دنیای مامان و بابا شدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارک     فوووووووت ….. فووووووووت …. فوووووووت ….. فووووووووت … فوووووووت …. بیا شعما رو فوت کن !!! تولدت مبارک !!! ...
14 شهريور 1390

گلچینی از عکسهای نازدار مامانش

  ماهان و ماشینش...... توپی که از دوست داشتن زیاد پاره اش کردی ........  مراسم بلال خورون........ خرسی که شبا باهاش میخوابی ........   موقعی که به مامانی محل نمیدادی ...... اینم اسکوترت .... داشتی یواشکی به بامبوهای مامانی که خیلی دوسشون داره دست میزدی.... مثل موش رفتی زیر صندلی .......   ماهانی و نیکان پسر داییت....... وقتی که گریه میکنی ......   وقتی دوربینو برداشته بودی .... ماهان سر به زیر.......   ...
6 شهريور 1390
5421 0 106 ادامه مطلب

دل نوشته..........

کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند   دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!!   بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمیشه درستش کرد فقط جای ...
5 شهريور 1390

تولد مامانی

هوررررررررررررررررررررررا ....4 شهریوره آخه میدونین چیه ؟؟؟؟ امروز قشنگ ترين روز زندگيمه ....تولدمه حالا میخوام خودمو تحویل بگیرم یه متن خوشگل بنویسم خوب مگه من دل ندارم این همه برای یکی یدونه قلبم نوشتم حالا یه کم هم برای خودم .... باهفتا آسمون پر از گل ياس و ميخک باصد تا دريا پر از عشق و اشتياق و پولک يه قلب عاشق بايه احساس بي قرار و کوچک فقط ميخواد بهم بگه تولدم مبارک ...
4 شهريور 1390

چهل روز گذشت

  چهل روزه که من بابا ندارم چهل روزه که تاج سر ندارم بگذار آهسته بگویم تا ابرهای آسمان هم نشنوند دلم برای صورت مهربونت ،نگاه پر مهرت ، دست مهربونت ، حرفهای شیرینت ،آوازهای قشنگت تنگ شده ...... بابای خوبم دلم خیلی گرفته ،وقتی بودی حرف دلمو بهت میگفتم ، تو هم بهترین رازدارم بودی اما افسوس که دیگه بابایی ندارم ......... هیچ وقت دیدن صورت مهربونت رو برای آخرین بار فراموش نمیکنم حالا میفهمم که چه نعمت بزرگی رو از دست دادم بابای خوبم آنروز که بدن پاکت و به خاک سپردیم دوست داشتم منو به جای تو میذاشتن آخه تو عزیز همه بودی ،مهربون بودی......... بابا جونم هر جا میرم پیدات نمیکنم ،صدات و دیگه نمیشنوم ، نو...
2 شهريور 1390